کد مطلب:212946 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:264

معنی و تعریف اصطلاحی تقیه
تقیه در علوم مختلف همانند تفسیر، حدیث، فقه، اصول فقه و كلام مورد تعریف اصطلاحی واقع شده است. اما با توجه به تشابه فراوان این تعاریف و نیز عدم تصریح مؤلفان به مورد نظر قرار گرفتن اصطلاح علمی خاص و نیز ورود آن در قرآن و استفاده فراوان آن در روایات، این نتیجه حاصل می شود كه تقیه همانند كلماتی چون صلاة، حقیقتی غیر مختص به علمی خاص یافته و شدت رواج آن در میان مسلمانان باعث شده كه حقیقتی شرعیه یا لااقل متشرعه یابد. پس منظور از معنا و تعریف اصطلاحی آن، تعریف در عرف مسلمانان و به عبارت دیگر، معنای آن در عرف متشرعه ـ اعم از سنی و شیعه ـ می باشد.

برخی آن را مخصوص به علم فقه، اصول و كلام دانسته اند [1] ؛ كه صحیح به نظر نمی رسد، زیرا چنان كه ذكر گردید، در علوم دیگری همانند تفسیر و حدیث كاربرد داشته و تعریف یا مفهوم ذكر شده برای آن باید به گونه ای باشد كه در آن علوم نیز كار آمد محسوب گردد.

فقهای شیعه و اهل سنت از تقیه مفاهیم و تعاریف مختلفی ارائه نموده اند كه چند مورد از آنها به عنوان نمونه ذكر می گردد:

1.شیخ مفید: «تقیه، پنهان كردن حق و پوشاندن اعتقاد به حق و پنهانكاری با مخالفان حق و پشتیبانی كردن از آنان در آنچه ضرر دین و دنیا را در پی دارد. هرگاه به «ضرورت تقیه» ظن قوی پیدا كنیم، تقیه واجب است و هرگاه ندانیم یا ظن قوی نداشته باشیم كه آشكار گردیدن و نمودن حق ضروری است، تقیه واجب نیست.» [2] .

2. امین الاسلام طبرسی: «تقیه، عبارت است از: خلاف اعتقاد قلبی را به زبان آوردن به جهت ترس بر جان.» [3] .

تعریف فوق، دارای اشكال هایی است:

1. تقیه منحصر به زبان نیست، بلكه در عمل نیز می باشد.

2. حق بودن معتقد و باور قلبی در این تعریف بیان نشده است.

3.با انحصار تقیه به ترس، این تعریف تقیه مداراتی را در برنمی گیرد.

4.در موارد ترس نیز تقیه منحصر به ترس بر جان نیست، بلكه ترس در مورد برادران دینی و نیز خود دین را هم شامل می شود. [4] .

5.شیخ مرتضی انصاری: «اسم است برای اتقی ـ یتقی و تاء در آن بدل از واو است. مقصود از آن در فقه، موافقت كردن با دیگری است در كردار و گفتاری كه مخالف با حق است، برای نگه داشتن جان خویش از زیان او.» [5] .

6.سید حسن بجنوردی: «موافقت كردن با دیگری است در گفتار، كردار یا رها نمودن كاری كه انجام دادن آن واجب است و در باور انسان بر خلاف حق است برای نگهداری خویش یا كسی كه او را دوست دارد، از زیان.» [6] .

7.آلوسی حنبلی: «تقیه، حفظ جان یا آبرو یا مال از شر دشمنان است، دشمنانی كه دشمنی آنها مبتنی بر اختلاف دینی می باشد؛ مانند كافران و مسلمانان از فرقه های دیگر، یا دشمنانی كه دشمنی آنها به جهت اغراض دنیوی مانند مال و سلطنت می باشد.» [7] .

8.محمد رشید رضا: «تقیه، گفتار یا كردار مخالف است با حق، به جهت حفظ از ضرر.» [8] .

9.ابن حجر عسقلانی: «تقیه، پرهیز از اظهار مسائل درونی همانند باورها و غیر آن برای دیگری است.» [9] .


[1] القواعد الفقهيه، ناصر مكارم شيرازي، ج 1، ص 386.

[2] شرح عقائد الصدوق، شيخ مفيد، ص 241.

[3] مجمع البيان، فضل بن حسن طبرسي، ج 2، ص 729.

[4] جايگاه و نقش تقيه در استنباط، نعمت الله صفري، ص 47 و 48.

[5] مكاسب، رسالة التقيه، شيخ انصاري، ص 320.

[6] القواعد الفقهيه، سيد بجنوردي، ج 5، ص 43.

[7] روح المعاني، ابوالفضل آلوسي، ج 3، ص 121.

[8] المنار، سيد محمد رشيد رضا، ج 3، ص 280.

[9] فتح الباري في شرح صحيح البخاري، ابن حجر عسقلاني، ج 12، ص 136.